بون ناقاد هاوا قارامیق

ساخت وبلاگ
دلم مرگ میخواد هوا ابریه ...خنک ...جون میده واسه بیرون رفتن ...گفتم بریم دوچرخه سواری...مثه همیشه نیومد...منم که دخترمو و دوچرخه سواریم بسته به اینکه همیشه یکی باهام بیاد که انگار خودم بچه ام...که انگار نمیفهمم...که انگار هیچ اختیاری ندارم , واقعا هم هیچ اختیاری ندارم...هیچی . نیومد و همه ی اینها رو بون ناقاد هاوا قارامیق...ادامه مطلب
ما را در سایت بون ناقاد هاوا قارامیق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : selkie بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 6:09

دختر جان باور کن که تنهایی باور کن که هیچ کس ذره ای از حال تو را نمیفهمد باور کن اینها نمیفهمند خب باورکردی؟ حالا حالت بهتر شد..نه؟ آرام باش سلکی جان , آرام اما این بار مراقب باش کسی عاشق آرامشت نشود...آنها که نمیدادند این آرامش از کجا می آید ...فقط بعضی ها درک میکنند...بعضی ها هم می آیند که این آرا بون ناقاد هاوا قارامیق...ادامه مطلب
ما را در سایت بون ناقاد هاوا قارامیق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : selkie بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 6:09

از آهنگ دختر بدم میاد...میدانم چرا و هیچ وقت نتوانسته ام با آن خوشحال باشم و یا مانند تمام دختران همراه با آن قر بدهم ...هیچ وقت هیچ حس قشنگی بهم نداد و هر بار زمان گوش دادن بهش, منظورم زمان هایی ست که مجبورم در جمعی به آن گوش کنم مرا به یاد تمام حسرت هایم می اندازد ...جشن تکلیف دختر عمویم آن را زدن بون ناقاد هاوا قارامیق...ادامه مطلب
ما را در سایت بون ناقاد هاوا قارامیق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : selkie بازدید : 45 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 6:09

یک ماجرای مذخرف انگار ماجرای گیر دادن های به عکس پروفایل تمومی نداره که هر چند وقت یک بار باعث میشه روانم بهم بریزه . توی گروه خانوادگی یه بنده خدایی اومد عکسای بچه های که منم جزوشون بودم رو گذاشت برای عکس گروه...از اون ور مامان ما زرتی زد عکسو دیلیت کرد...من از گروه لفت دادم...عصبانی شدم...به خاطر بون ناقاد هاوا قارامیق...ادامه مطلب
ما را در سایت بون ناقاد هاوا قارامیق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : selkie بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 6:09

بهت گفته بودم میام تهران ...قرار شد هماهنگ کنیم یک هفته هیچ پیامی ندادم یک هفته حرف نزدیم تا اینکه گفتی "کی قراره تهرانو با حضورت بتکانی؟" بعد فهمیدم منتظری...که بیشتر از من دلت تنگه...که بیشتر از من منتظر اون روزی...بیشتر از من ...و من اینها رو یادم نمیره...حتی وقتی باهام حرف نمیزنی ...حتی وقتی کلی بون ناقاد هاوا قارامیق...ادامه مطلب
ما را در سایت بون ناقاد هاوا قارامیق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : selkie بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 6:09